العد التنازلي | مكافحة | الموقت الأدوات !
اضغط الزر نسخ ولصق في بلوق الخاص بك أو الموقع.
(يرجى الانتقال إلى وضع أتش تي أم أل عند نشر في بلوق الخاص بك. أمثلة : ورد مثال, مثال مدون)
طرف - Wiktionary, the free dictionary طَرَفَ • (ṭarafa) I (non-past يَطْرِفُ (yaṭrifu), verbal noun طَرْف (ṭarf)) to push someone away from something; to slap someone; to touch and injure someone in the eye to the point of making tears flow; to close one's eye; to blink; to look, take a look
طَرُفَ - Translation in English - bab. la Translation for 'طَرُفَ' in the free Arabic-English dictionary and many other English translations bab la - Online dictionaries, vocabulary, conjugation, grammar share
معنی طرف | واژه یاب جستوجوی معنی «طرف» در لغت نامه های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه
طرف - - The Arabic Lexicon طرف: طرف: أغار على حدود بلد (معجم البلاذري) طَرَّف: وضع في أعلى الجبل (ألكالا) وقد ذكر اسم المفعول والمصدر منها أطرْف: غمض جفنيه ومنه قيل: ما اطرف الشمس حين ترسل الشمس أشعة ضعيفة واهنة
طرف به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس طرف ( بر وزن برف ) به معنی پلک چشم است ، و گاه به معنی نگاه کردن نیز آمده است ، توصیف زنان بهشتی به قاصرات الطرف ( آنها که نگاهی کوتاه دارند ) اشاره به این است که تنها چشم به همسران خود دوخته اند ، فقط
طرف - معنی در دیکشنری آبادیس ( فهرست مخزن الادویه ) || منتها و پایان هر چیزی ( منتهی الارب ) انتهاء || طرف در لغت نهایت باشد، تثنیه آن طرفان و جمع اطراف ، و معنی طرف صباحی و طرف مسائی در ذکر معنی عرض وراب خواهدآمد